خدایا به من رحم کن!
خداوندا کمکم کن......
همیشه...وقتی حس می کردم تنهاترین تنهایان شده ام، باز تو بودی. همیشه تو جبران همه تنهایی هایم بوده ای....
اما ، این بار وقتی ــ دوباره ــ حس کرده تمام دنیا باز به بازی ام گرفته اند...ناگهان حس کردم تو را هم از دست داده ام... احساس کردم به جبهه مقابل پیوسته ای و دست در دست آنان بر سنگر بی پناه من می تازی...
خدایا مرا ببخش!!! ولی اتفاقات این چند ساعت اخیر ــ که اکنون بسیار مسخره به نظر می رسند و تنها حاصل یک رشته اتفاقات پی در پی بود ــ آنچنان مرا تحت تاثیر قرار داد که به همه چیز شک کردم...
وقتی بعد از این مدت بسیار طولانی که در تمام وجودم کوچکترین کششی به آنچه قبلا تمام وجودم را پر کرده بود احساس نمی کردم ــ نمی کنم ــ ناگهان یک رشته حادثه، مرا برگرداند به روزهای بسیار دور... ذهن و روحم را آشفت و وقتی برای تسکین خود ــ و شاید برای یادآوری ــ به سراغ آن جعبه جادویی رفتم و برای مرده دیدنش انتظار می کشیدم....... به سختی آنچه را می دیدم باور کردم...
چگونه ممکن است؟؟؟
بعد از این همه وقت؟!؟!؟؟!
چرا همین حالا ؟!؟!؟
چرا ...... چرا من ؟!؟!؟!
خدایا دل بزرگت برای دل کوچک من ــ من کوچک ــ نسوخت ؟!؟!؟!
نمی دانم مصلحتت چه بود ؟ اما، من....من کوچکتر و ضعیف تر از آنم که بازی ام دهی.... بندگانت بسیار بازی ام داده اند و تو تنها پناهم هستی...
می دانم که می دانی که می داند دیگر نه منی هستم نه اویی... بگذار زندگی کنم ... تحمل دوباره اش ــ حتی به یاد آوردنش ــ سخت است و طاقت فرسا ... دیگر در توانم نیست... می دانی !!!!
پ.ن: من خوبم! خیلی خوب...اونقدر که حتی حس این نوشته رو گم کردم، گفتم که همه اش یه اتفاق بود و با کج فهمی هم تکمیل شد... ممنون از دو دوست عزیز ناشناس!
سلام پردیس جونم
چی شده؟
دارم می ترسم!!
حالا اگه نمی تونی بگی چی شده لااقل بگو حالت چطوره حتما به من خبر بده
سلام پردیس عزیزم مطلبت واقعا عالی بودمطلبت ازسردرد بود دردی که خیلی نگرانم کرد.
ما زیاد صوبت شوما رو نگرفتیم چی چی بود؟ ولی آرزو میکنیم که مشکلاتتون رفع بشه وشوما رو در کمال آرامش ببینیم
salam web ghashangi bood be web ma ham sar bezan