خدایا
            برای سال نو
            ازت شیرینی می‌خوام
            با یه لباس قشنگ
            یه عروسک گنده
            و اگه ممکنه یه ذره عشق
            حتی اگه فقط یه ذره کوچولو مونده باشه!
                                                                     فالکو

سلام...سال نو مبارک!

رسم و رسوم و سنت های ایرانی واقعا چیزهای جالبی هستن...اینکه میگم "چیزها" فکر نکنین لغت بهتری پیدا نکردم که گفتم چیز...یعنی چرا واقعا هم پیدا نکردم ولی الان با توجه به حالات روحی من همین چیز لغت کاملا مناسبیه.
همیشه به قشنگی این رسوم اعتقاد داشتم هنوز هم دارم و واقعا به این چیز! ها افتخار میکنم ولی الان که دارم این مطلب رو می نویسم فکر کردن بهشون هیچ حسی رو در من به وجود نمیاره! و من از اونجایی که خیلی آدم صادقی هستم!!! دلم نمی خواد الکی از خودم بنویسم!
نمی دونم چرا؟ ولی عید امسال اصلا حال نداد. فقط خونه تکونیه خوب بود...چون امسال اولین سالی بود که من رسما کمک کردم و این تنها حس خوب عید امسال بود... سالای پیش بحث عیدی گرفتن هم واقعا مبحث جذابی بود ولی امسال اکثر فک و فامیل عیدیه رو دودر کردن... یعنی که دیگه بزرگ شدم و این حرفا...شایدم یکی از دلایلی که امسال زیاد حال نکردم همین باشه که فهمیدم دیگه به چشم خیلی ها بزرگ شدم :(  یکی نیست بهشون بگه بابا! از قدیم گفتن بزرگی به عقله به سن و سال نیست که !!! بخدا این اداها رو دارم واسه دوزار عیدی در نمیارم... ولی اینکه می بینم یکسال دیگه هم گذشت و من هنوز اندر خم یک کوچه ام خیلی غم انگیزه...
چند روز دیگه هم دوباره همه چی میشه مثل پارسال...همون آدما، همون در و دیوارا ، همون دانشگاه ، همون فکر و خیالا ، و همون خودم!!! این از همه اش بدتره... کاش میشد ای خوده رو عوضش کرد اونوقت شاید همه چی عوض میشد...بیخیال اصلا!
آره، خلاصه که سال نو شده و اینااااااا ... حالا اینکه سال نو شده چه دردی از کی دوا می کنه بماند. شاید فقط همون خونه تکونیه یه فایده ای داشت و اینکه به در و دیوارای خونه که نگاه می کنی یه ذوقکی می کنی...واسه بقال و چقال محله هم چرا، ایییییی بدک نبود! اونم هرچی جنس مونده بود رو شب عیدی داد دست مردم به چند برابر قیمت و در نتیجه هم دکونش رو تکوند و هم جیبای مردم رو! واقعا فایده سال نو چیه ؟ کی به "سال نو مبارک" ای که چپ و راست به ملت قالب می کنه از ته دل اعتقاد داره؟ همون رسومات! ــ ای که گفتم در بالا خیلی خوبن و گلن و اینا ــ به چه دردی میخوره؟ این دید و بازدیدای زورکی وقتی نه دلت واسه طرف تنگ شده نه در بعضی موارد اصلا ازش خوشت میاد... وقتی هم که برمیگردی از خونشون کله طرف رو میذاری بار! ( یعنی غیبت اش رو میکنی! ) غیر از کدر کردن روح خودت و طرفت چه فایده ای داره برات؟؟؟ نکن برادر من! چرا الکی خودت رو زجر می دی؟
کاش وقتی میگیم "سال نو مبارک" بفهمیم داریم چی میگیم...عادت و تکرار روح و ذهنمون رو گندونده ... کاش بدونیم سال نو فقط شیرینی و آجیل و کفش و لباس و سبزه و ماهی قرمز و فیلمای مزخرف تلویزیون و 13 روز بیکاری و علافی و عیدی ! و حتی خونه تکونی نیست! سال نو این نیست که یادت باشه تاریخ که می زنی بجای 3 آخر بنویسی 4 ! شاید اگه هر سال یه روزی به نام اول فروردین نداشت بیشتر قدرشو می دونستیم...این چرخیدن تاریخه که باعث میشه ماهم هی دور خودمون بچرخیم...این تکرار شدن هر سال شیرینی و آجیله که نمی ذاره بفهمیم چی شد؟ تا چشم به هم بذاری جای اون چهاره میذاری پنج و بعدم با یه ظرف آجیل می شینی فیلم سینمایی تکراریه امسال رو می بینی.....

جون من بیدار شو .... سال جدیده هاااااااااااا !!!

علی شیرجان

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید،
برگهای سبز بید،
عطر نرگس ، رقص باد،
نغمة شوق پرستوهای شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست ...
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!

خوش به حال چشمه‌ها و دشتها،
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها،
خوش به حال غنچه‌های نیمه باز،
خوش به حال دختر میخک ـ که می‌خندد به ناز ـ ،
خوش به حال جام لبریز از شراب،
خوش به حال آفتاب.

ای دل من، گرچه ـ در این روزگار ـ
جامة رنگین نمی‌پوشی به کام،
بادة رنگین نمی‌بینی به جام،
نقل و سبزه در میان سفره نیست،
جامت ـ از آن می که می‌باید ـ تهی است،
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب!
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.

گر نکوبی شیشة غم را به سنگ؛
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ!