سلام!

اول از همه تبریک میگم به خودم! که بالاخره تونستم یه چیزایی از طراحی وب یاد بگیرم.این قالبی رو که الان می بینین ،خودم ساختمش. می دونم خیلی ام قشنگ نیست ولی واسه کار اول خوبه دیگه...نه؟

شما هم لطف کنین اگه نکته خاصی به نظرتون می رسه بهم بگین...راستی! کسی می تونه در مورد blogrolling راهنمایی کنه؟ دیگه سوادم ته کشیده ، بدتر از همه حوصله وررفتن با این یکی رو ندارم...ولی تجربه ی خوبی بود...خودمان که خیلی خوشمان آمد!!!

یه بار دیگه از مهرشاد عزیز تشکر می کنم بخاطر اینکه اولا این وبلاگ هدیه ی اونه..بعدهم زحمت طراحی وبلاگ تاحالا به عهده اش بوده ، مهمتر از همه اینکه غرغرای من رو تحمل میکنه!!! واقعا ازش ممنونم.

و اینک قسمت اول " یک عاشقانه ی آرام که قولش رو داده بودم :

 

¤¤¤¤¤

 

یک عاشقانه ی آرام ( قسمت اول )

 

از شباهت بیزارم عسل! شباهت میان این آواز و آن آواز ،این کلام عاشقانه و آن کلام، این نگاه و آن نگاه، دیروز و امروز. از شباهت به تکرار می رسیم؛ از تکرار به عادت؛ از عادت به بیهودگی؛ از بیهودگی به خستگی و نفرت.

وای بر آن روزی که چیزی - حتی عشق- عادت مان شود. عادت ،همه چیز را ویران می کند ، از جمله عظمت دوست داشتن را، تفکر خلاق را، عاطفه ی جوشان را.

مشکل من این است – این شده است – که مدت هاست می بینم که از عشق ، بسیار بیش از آن مقدار ناچیزی که به راستی ، در جهان مهر از یاد برده ی ما مانده است ،سخن می گویند و بیشتر آنها می گویند که اصلا اهل ولایت عشق نیستند.

عاشق کم است ،سخن عاشقانه فراوان.

محبوبی در کار نیست اما مطربان ولگرد به آسانی از خوبترین محبوبان خویش و غیبت ایشان ،فریاد کشان و مویه کنان سخن می گویند.

عسل بانوی من! روزگاری است چه بد! که دیگر کلام عاشقانه دلیل عشق نیست و آواز عاشقانه خواندن دلیل عاشق بودن.

خلوص حالیا قصه ایست فرسوده ؛ و عشق را تنها- شاید- طبیبانی هرزه در دکانهایشان به شنیع ترین شکل ممکن ،تجربه کنند.

من و تو، زمانی به کشف عشق رسیدیم که کودکان بی خیال بازیگوش هم ، سرودهای عاشقانه را، یاد گرفته اند که عاشقانه زمزمه کنند ؛ با چشمانی مملو از صداقت صوری عشق. آنها حتی" غم عشق " را هم عینا تقلید می کنند. عزیز من! غم عشق را. باور نمی کنی؟

در روزگار ما کسانی را می بینی مغموم، پریشان، زلف آشفته، خوی کرده، بی کاره، سردرگریبان، با چشمان خمار، عین عین عاشقان قدیمی قصه ها، بی آنکه عطر عشق را یک بار از دور هم استشمام کرده باشند.

عسل! نامه های عاشقانه ی پر شور نوشتن ، از متداول ترین بازی های مبتذل عصر ما شده است ؛ چرا که عشق را محک نمی توان زد و هیچ معیاری در کار نیست.

عشق، آنگاه که به وازه تبدیل شد، و به نگاه، و به آواز، و به نامه، و به اشک، و به شعر، و در بسته بندی های کاملا متشابه به مشتریان تشنه عرضه شد، در هر بازار غیر مسقفی هم می توان آن را خرید و به معشوق هدیه کرد؛ و همین عشق را تحقیر کرده است.

تولید انبوه، راه را مدت هاست بر نامکرر بودن عشق بسته است.

خوفناک است عسل! اما حتی به قلب هم آموخته اند که به تپیدن های عاشقانه تظاهر کند. خوفناک است عسل!

همه چیز بدل ؛ نگاه...نگاه...من خجلم که به چشمانت که عاشق درمانده ی آنها هستم ، عاشقانه نگاه کنم ، چرا که چندی پیش در کوه پسر بچه ای را دیدم که نگاهی بسیار عاشق تر از نگاه من داشت ، و به دختری با همان نگاه می نگریست و از عشق بی پایان خویش به او ، زیبا و به زمزمه سخن می گفت... چندان که دخترک سرانجام دل سوخته گفت: " علیرغم جمیع دشواری ها، من زیستن با تو و تمامی مشتقاتش را می پذیرم . پس چرا به جای عاشقانه و پنهان کارانه نگاه کردن، زندگی عاشقانه یی را آغاز نکنیم؟ " و پسرک چنان گریخت که گویی از جهنم مسلم می گریزد.............

نظرات 5 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:42 ب.ظ http://4all.blogsky.com

سلام
در مورد بلاگ رولینگ اگه خواستید از طریق یاهوو مسنجر باهام تماس بگیرید تا بگم
ID = logical_82

نوید چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 11:11 ب.ظ http://ExE.BlogSky.com

سلام پردیس جان خوبی ؟! امیدوارم که خوش و سلامت باشی .. مرسی که لینک منو گذاشتی راستی اگه دوباره به وبلاگ من سر زدی آی دیم در یاهو اونجا هست ... اگه خواستی بیشتر آشنا بشیم واسم آفلاین بذار تا بیشتر با هم آشنا بشیم . مرسی . منتظرم .!!

سهیل جمعه 8 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:04 ب.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام خوبی متن قشنگی بود راستی درباره بلورینک هم اگه اطلاعات پیدا کردی به منم بگو منم م یخوام برای وبلاگم و لینک ها بزنم ولی می خوام ببینم میشه کل لینک هارو بهش داد یا باید تک تک اضافه کرد قربان شما سهیل :))

لات اینترنتی شنبه 9 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 08:08 ب.ظ http://laat.blogspot.com

سلام ..دستت درد نکنه ...خب من الان اومدم ...یعنی یه جایی گیر کرده بودم رو این حساب بایس ببخشید که دیر شد واما من هم حتما به شوما لینک میدم ...دمت گرم... ضمنا وبلاگت هم خیلی ناناز شده...

جاسیگاری یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:43 ب.ظ http://jasigari.blogsky.com

چه عشقی؟
داستانی زیبا که همه خوانده اند
چنان زیبا که همه می خواهند قهرمان آن باشند
هنر پیشگان ماهر
قصه گو مقصر است
پدران دغلکار ما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد