چندوقت پیش بود که نوشتم دلم برای کسی تنگ است........
کسی که نمی دانم کیست؟
کسی پشت روزها، دقیقه ها ، جاده ها ،..... و شاید چهره ها !
کسی که شاید روزی بیاید ... نه! او میآید ، او باید بیاید....
کسی دیگر... کسی بهتر ...
کسی که مثل هیچ کس نیست .
او که شاید راه را بیراه رفته باشد و یا شاید " خودگم کرده " ای است همچون من!
من اما به انتظارش نشسته ام ....
این روزها که می گذرد...
احساس می کنم کسی در باد فریاد می زند ....
احساس می کنم که از عمق جاده های دور ....
***
دلم تنگ است....
خیلی وقت است که دلم برای خودم تنگ است...
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت ...
بروم تا سر کوه ...
دورها آوایی است که مرا می خواند .
ممنون از آمدنت
نوشته های جاسیگاری خود منم
تبریک تو هم پر از نا نوشته ای
راستی یه پیشنهاد دارم : مواظب باشین... همین که برای تابستون برنامه ریزی میکنین خیلی مهمه. این یه نعمته که احساس کنن که تابستون میتونه جالب باشه (حتا اگه واقعا جالب نباشه). متاسفانه روزی میرسه که تابستون هم براتون جالب نیست (حتا قبل از شروعش) چون میدونین که تابستون هم همون کاره و همون برنامه. پیشنهاد : سعی کنین از هیجان تابستون استفاده کنین.
salam. movafagh bashi.....