1. دل چرکین شده ام از نوشتن!

دلیلش رو نمی دونم... یعنی می دونم ولی نمی خوام زیاد بهش فکر کنم ،

حرف های زیادی داشتم واسه گفتن ، هنوزهم دارم ....اما نوشتنم نمیاد !

باید کاری کرد....

کسی نیست که مرا اجابت کند؟

 

***

 

    2. براتون پیش اومده که توی خواب بیهوش بشین؟

امروزبعدازانجام پاره ای اعمال خیر (; ، خواستم یکمی استراحت کنم که خوابم برد یعنی بیهوش شدم......

    بایه صدایی ازخواب پریدم، اول فکرکردم صدای زنگ ساعته...داشتم دربه در دنبال ساعت می گشتم اما دیدم از ساعت خبری نیست ... بعد گفتم شاید تلفنه، گوشی رو برداشتم هرچی گفتم الو کسی جواب نمی داد فقط صدای بوق ممتد شنیده می شد ! آخرسرفهمیدم !!! صدای زنگ درخونه اس...بدوبدو رفتم گوشی آیفون رو برداشتم :

        - کیه ؟

        - نمکیه... خانوم نون خشک دارین؟؟؟

     حتما حدس می زنین که من اون موقع چه حالی داشتم......

 

***

 

3. بچه ها میگن، واسه پرخواننده شدن وبلاگت از عشق بنویس !

اما نوشتن از عشق ( به اون معنی ) کارسختیه واسه کسی که عاشق نیست ( عاشق به اون معنی البته…وگرنه منکه ذاتا عاشقم! )

من واقعا فکر نمی کنم که ماها اینقدر سطحی شده باشیم…گذشته از کسانی که به محض connect شدن می پرن تو chat room ...اینجا هم میشه توی جماعت جوون ایرانی افرادی رو پیدا کرد که بجز پیدا کردن chat friend ، دغدغه های دیگری هم دارند....اگه کمی وبلاگ ها رو زیر و رو کنین ، می شه نوشته های رو پیدا کرد که پشتش یه عالمه فکر ومنطقه...

ورود یکباره وسریع اینترنت به کشور ما، به مسئولین کشور فرصتی برای فرهنگ سازی استفاده از آن نداد! .... هرچند زحمت اصلی ساخته شدن فرهنگ بردوش خود جامعه است و رعایت کردن همیشه مهمتر و سخت تر از ساختن است ....

می دانیم که یکی از بزرگترین جوامع کاربر اینترنت ایرانیان هستند، همچنین رتبه ی سوم وبلاگ نویسی درجهان (مطمئن نیستم) متعلق به ایرانی هاست اما این حجم زیاد استقبال و استفاده از اینترنت وقتی با فرهنگ صحیح استفاده توام نباشد ، نتیجه اش Full بودن همیشگی چت روم های فارسی و تعداد زیاد وبلاگ هایی است که حرف تازه ای برای گفتن ندارند....

اما من معتقدم جوان ایرانی بسبار عمیق تر از چیزی است که آنها! تصور می کنند.

اگه با نظر من موافقین...اینجا رو ببینین !

 

***

 

4. امروز آخرین روز مسابقات المپیک است. در حین نوشتن این یادداشت مسابقه های جوکار . حیدری رو هم دیدم که واقعا دست جفتشون درد نکنه....

چند روز داشتم فکر می کردم که اگه منم توی یه کشور خارجی بودم توی زیمناستیک یا مثلا synchronize swimming حتما قهرمان می شدم...اما یه کم که منطقی تر! فکر کردم دیدم جدا از مسئله ی امکانات و این حرف ها...مشکل اصلی من یه جای دیگه اس...

میدونین ... من هنوز تربیت 1 و 2 رو هم پاس نکردم!!!

حکایت منم قصه ی همون شتره اس که ....

 

***

 

5. اول لینک به شماره 1 ، بعد هم علت اینکه این همه مطلب رو توی یه پست گذاشتم اینه که توی blogsky ، 7 تا مطلب بیشتر توی یه صفحه جا نمیشه!

خودتون ببخشید دیگه ........

 

  

نظرات 1 + ارسال نظر
فائزه دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:38 ق.ظ http://http:/www.weblog.adl.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد