چی؟؟؟ خدا !!!!

شاید تو زندگیتون لحظه هایی روتجربه کرده باشین که احساس می کنین غم همه دنیا رو ریختن سر دلتون ....حوصله هیچ کس و هیچ چیز روندارین ....توی همچین وقتایی نه میشه نشست، نه میشه خوابید، نه میشه فکر کرد، نه میشه حرف زد.شاید فریادزدن بتونه یکمی آدموتسکین بده.(البته من ترجیح می دم که تا جایی که میشه این کار رو نکنم ،چون اون وقت همه می فهمن که دیونه ام...و شاید برام نگران بشن!!! )

اگه این احساس رو تجربه کردین، فکر می کنم با من هم عقیده این که تو این مواقع فقط تنهاییه که به آدم آرامش میده ؛ و چقدر روح محتاج فرصت هایی است که در آن هیچ کس نباشد !!!!

من این خلوت رو تو راه رفتن بهتر می تونم احساس کنم و شاید به همین خاطره که همیشه در حال راه رفتن ام !

تو این خلوت ها و تنهایی ها و فکر و فکر و فکر .... فقط خداست که جاریه ! نمیدونم تعبیر خوبیه یا نه.... ولی آرامشی که تو اون لحظه ها وجود داره ، اون احساس پروازی که داری ، اون سبکی...فقط وفقط می تونه بخاطر وجودخدا باشه ، فقط بخاطر خدا !نمی دونم آدمایی که وجود خدارو انکار می کنن ، این لحظه ها رو تجربه نکردن؟ یا اگه تجربه کردن -که حتما کردن- این احساس روبه چی نسبت می دن؟

خدا توی تنهایی آدم هاست . توی استیصال آدم ها .توی استیصال . توی خدایا چه کنم ها ؟ توی بازی بچه ها. توی صداقت . توی پاکی . توی توبه . توی توبه های مکرری که دائم شکسته میشوند. توی پشیمانی از گناه. توی بازگشت به خدا . توی غلط کردم ها . توی دیگه تکرار نمیشه. توی قول میدم بچه ی خوبی باشم . توی دوستت دارم. و ....... توی علی . توی نماز علی . توی اشک های علی . توی غم های علی ."

                                                      روی ماه خداوند را ببوس 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد