حرف اول

یادش بخیر، یادش بخیر، یادش بخیر......
یاد همه ی خاطره ها بخیر ، تک تک تیک تاک های ساعت... دونه دونه ی Picxel هایی که کنار هم قرار گرفتند تا دفترچه خاطرات ذهنم رو بسازند . حالا این اصلا مهم نیست که بعضی صفحه ها Resoulution شون بیشتره ، بعضیا کمتر .... مهم اینه که همشون رو دوست دارم و باهاشون زندگی میکنم.
خیلی وقت بود که می خواستم یه وبلاگ داشته باشم ، اما نمی دونستم چی باید توش بنویسم ؟ یا اینکه چی کار کنم تا تعداد comment هام بره بالای ۲۰۰ .....
نمی دونم چقدر این نظر من رو قبول دارین که به ماها یاد دادن خودمون رو اونجوری نشون بدیم که بقیه دوست دارن ؟؟؟ در عوض ، آن ها... تو را دوست خواهند داشت .( و اینکه سهم تو از زندگی ات چیه ؟؟؟ هیچ اهمیتی نداره ! )
اما من به این باور رسیده ام که هیچ چی از این بهتر نیست که آدم خودش باشه ، یعنی واسه خودش هم زندگی کنه . نه اینکه بقیه رو از تو زندگی اش Delete کنه ها.... نه ! اما لا اقل خودشو توی ذهن خودش Add داشته باشه ، حتی اگه شده Invisible !!!
این بود که تصمیم گرفتم یه وبلاگ داشته باشم و از خودم توش بنویسم . ازاون چیزی که بهش میگن دغدغه،ولی همیشه در هجوم وزمرگی گم می شه...
فعلا قصد ندارم تو فهرست وبلاگ ها برم ، چون هنوز اسم مناسبی ییدا نکردم ...نمیدونم...شایدم هیچ وقت نرفتم چون به قول دکتر شریعتی : صادقانه ترین نامه ها آنهایی است که برای هیچ کس نوشته می شود.

راستی تا یادم نرفته ! اینقدر که من من کردم حتما فکر کردی چه آدم مغرور و خود خواهی ام . می خوام مطمئنت کنم که این طوری نیست البته امیدوارم که این طوری نباشه .
من فقط یکمی زیادی دیوونه ام...یه دیونه واقعی تو جلد یه آدم حسابی .
اینطوری ام بد نیست....من که خیلی حال می کنم !
تا بعد .........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد